خودآگاه، ناخودآگاه و هیپنوتیزم
ضمیر ناخودآگاه و هیپنوتیزم ارتباط تنگاتنگی با همدیگر دارند. درک پیچیدگی مغز انسان و ارتباط آن با هیپنوتیزم موضوع جذابی است و مشخص است که ما دو بخش متمایز داریم. بخش هوشیار که ما از آن به عنوان بخش “خودآگاه” یا “هشیار” یاد می کنیم و بخش دیگر که دارای قدرت بسیار زیادی است، بخش “ناخودآگاه” یا “ناهشیار“. این دو بخش نقشهای بسیار متفاوتی دارند و درک آنها میتواند تأثیرات عمیقی بر زندگی ما داشته باشد.
بخش خودآگاه مسئول آگاهی ما از محیط، افکار و احساسات است، در حالی که بخش ناخودآگاه اطلاعاتی از جمله احساسات، خاطرات و عادات را ذخیره و پردازش می کند و بر رفتارهای ما تأثیر می گذارد و الگوهایی را ایجاد می کند. تحقیقات نشان داده است که با استفاده از ضمیر ناخودآگاه خود، میتوانیم به مخزن عظیمی از پتانسیل دسترسی پیدا کنیم و تغییری در زندگی خود ایجاد کنیم.
به عنوان مثال، وقتی انگشت خود را می برید، می توانید آگاهانه تصمیم بگیرید که زخم را تمیز کنید و چسب بزنید. اما تمام کارهایی که در واقع زخم را التیام می بخشد توسط ناخودآگاه کنترل می شود. ایجاد یک ناحیه ملتهب از بقیه بدن در برابر عفونت محافظت می کند، درگیر شدن سیستم ایمنی، باکتری ها را از بین می برد و بدن پوست جدیدی را برای جایگزینی آنچه از دست داده است ایجاد می کند – و همه اینها بدون هیچ ورودی آگاهانه اتفاق می افتد!
یادگیری نحوه مدیریت و برقراری ارتباط با ضمیر ناخودآگاه ما می تواند ابزار قدرتمندی در کشف خود، توسعه شخصی و دستیابی به اهداف ما باشد.
هنگامی که در مورد هیپنوتیزم و هیپنوتیزم درمانی صحبت می کنیم، اغلب به ضمیر ناخودآگاه اشاره می کنیم. هیچ شکی در قدرت این بخش “نامرئی” ذهن ما وجود ندارد. ناخودآگاه تمام لحظات خواب و بیداری ما را کنترل می کند، افرادی را که دوست داریم، نحوه واکنش ما به دیگران، الگوهای رفتاری ما در موقعیت های خاص، چیزهایی که «به هیچ قیمتی نمی توانیم تحمل کنیم»، نوع سرگرمی هایی که از آن لذت می بریم، نگرش های جنسی ما و … را تعیین می کند. هر کاری که ما انجام می دهیم حداقل توسط فرآیندهای ناخودآگاه ما، اگر کنترل نشود، رنگ می شود.
1. ضمیر ناخودآگاه در واقع فکر نمی کند
ضمیر ناخودآگاه کاملاً بدون دلیل یا منطق، بدون قضاوت یا انتقاد، بدون صلاحیت یا جواز است. در ناخودآگاه همه چیز یا سیاه است یا سفید، یا هست یا نیست. این در واقع چیزی بیش از یک مرکز عاطفی واکنشی نیست که منابع غریزی ما در آن قرار دارد، چه آنهایی که با آنها متولد شده ایم و چه آنهایی که از طریق فرآیند زندگی به دست آورده ایم.
این یک سیستم ارزیابی است که به طور مداوم تک تک ورودی ها را از طریق حواس ما برای هر ثانیه از زندگی ما می سنجد. ناخودآگاه فقط از طریق احساسات با ذهن خودآگاه ارتباط برقرار می کند – و از این ارتباط برای حفظ امنیت ما استفاده می کند.
به نظر می رسد که می تواند هر ورودی جدید از حواس پنج گانه ما را در برابر هر چیزی که تاکنون در زندگی خود تجربه کرده ایم ارزیابی کند. اگر ورودی جدید با چیزی که قبلاً تجربه شده مطابقت داشته باشد، واکنشی که متوجه میشویم به نتیجه تجربه قبلی بستگی دارد، چه یک واکنش خوب، که ممکن است لذت باشد، یا یک واکنش بد، که ممکن است ترس باشد.
ضمیر ناخودآگاه برای آگاهی ما کاملاً نامرئی است. مطلقاً هیچ کس نمی تواند ناخودآگاه خود را در حال کار احساس کند، بنابراین ما هیچ راهی برای دانستن اینکه ورودی جدید در واقع با چه چیزی مقایسه می شود، نداریم، که توضیح می دهد که چرا ممکن است به طور ناگهانی نسبت به یک فرد خاص نفرت داشته باشیم یا ممکن است موجی از ترس را بخاطر یک رویداد نسبتا جزئی تجربه کنیم.
البته، به همین راحتی می تواند معکوس کار کند. آیا تا به حال چنین موقعیتی داشته اید که چیزی را آنقدر دوست داشته باشید که حتی خودتان گیج شوید؟ و در نهایت چیزی شبیه این می گویید: «خدا می داند که چرا من اینقدر به… وابسته و علاقمند هستم» هر چه که باشد. این می تواند یک همسر نامناسب منحصر به فرد یا شاید یک لباس یا تقریباً هر چیز دیگری باشد.
2. ضمیر ناخودآگاه در توانایی پردازش خود به طرز باورنکردنی سریع است
در حال حاضر، توضیح دادن این کمی پیچیده است، اما این یک واقعیت است که زمانی که شما آگاهانه از یک محرک، ورودی هر یک از حواس خود، از جمله فرآیندهای فکری خود آگاه می شوید، تا زمانی که شما آگاهانه از آن محرک آگاه شوید، ناخودآگاه آن را حس کرده، چندین هزار بار آن را آزمایش کرده و قبلاً تلاش کرده است تا عملی را بر اساس آن تحریک کند.
سپس ضمیر خودآگاه شما مانع می شود… و به طور خلاصه، این منشأ تعارض است. ضمیر ناخودآگاه شما از شما می خواهد تا عملی را انجام دهید که با آن کاری که آگاهانه می خواهید انجام دهید متفاوت است. در وضعیت تعارض معمولا ناخودآگاه برنده می شود.
3. ضمیر ناخودآگاه اغلب چیزها را اشتباه می گیرد
این یک واقعیت مهم است که، اگرچه یکی از اهداف اولیه ضمیر ناخودآگاه بقای موجود زنده (ما) است، اما در مورد آنچه در واقع تهدیدی برای بقا است یا به نظر می رسد باشد، اشتباه می کند. این اشتباهات اغلب به عنوان علائم … ظاهر می شوند. یک علامت، در چارچوب عملکرد روانی ذهن ما، چیزی نیست جز یک الگوی رفتاری که با موقعیتی که در آن قرار داریم تناسب ندارد.
پاسخ فوبیا (ترس بی مورد) مثال خوبی است – معمولاً هیچ دلیل معتبری برای آن وجود ندارد، اما ترسی که می تواند ایجاد کند بسیار زیاد است. گاهی اوقات، این علائم، هر چه که باشند، چیزی بیش از یک عادت اکتسابی یا یک پاسخ شرطی نیستند. اما حتی این نیز ریشه در فرآیندهای ناخودآگاه دارد، در غیر این صورت ما به سادگی از انجام آن کار دست می کشیم. یا شروع به انجام هر کاری می کنیم که معتقدیم نمی توانیم.
4. ناخودآگاه به استدلال خودآگاه گوش نمی دهد
نکته ای که در مورد ضمیر ناخودآگاه وجود دارد این است که به ما فرصتی نمی دهد که آگاهانه راه خود را با استدلال انتخاب کنیم، زیرا فقط از طریق احساساتی که بر واکنش های ما حاکم است با ما ارتباط برقرار می کند. اگر بخواهیم با استدلال آگاهانه بر آن احساسات و واکنش ها غلبه کنیم، ناخودآگاه تلاش خود را مضاعف می کند!
آیا تا به حال سعی کرده اید ترس را در زمانی که ذهن خودآگاه نمی تواند تشخیص دهد که چرا اصلا ترس وجود دارد را از بین ببرید؟ سخنرانی در جمع نمونه خوبی از این نوع است. بسیاری از مردم ترس غیرمنطقی از سخنرانی در جمع دارند- غیرمنطقی، زیرا بالاخره چه اتفاقی می تواند بیافتد؟
خوب، ممکن است اشتباهی مرتکب شوید و احتمالاً چیزی را که می خواهید بگویید فراموش کنید … اما خشکی دهان، لرزش پا، احساس تپش قلب علایمی از ترس واقعی است که صرفاً با فکر کردن به آن می تواند روی دهد. اگر منطقی نگریسته شود، این واکنش بیش از حد و اغراق آمیز است. اما فقط به این دلیل که شما این را می دانید از بین نمی رود.
ناخودآگاه آن واکنش را “یاد گرفت”، آن را به عنوان غریزه ای که به نوعی برای محافظت از شما طراحی شده بود، پذیرفته و اکنون قصد ندارد به شما اجازه دهد تغییری در آن ایجاد کنید. این فرآیند تقریباً به طور قطع با مکانیسمهای بقای باستانی ما از دوران پیش از انسانیت، میلیونها سال پیش، مرتبط است. دقیقاً به این دلیل است که ناخودآگاه دریافته است که ما برای بقا به آن پاسخ خاص نیاز داریم، به جایی در ذهن ما فرستاده شده است که برای عمل کردن نیازی به فکر خودآگاه ندارد و هشیاری ما نمیتواند به آن مداخله کند. تقریبا نمی تواند
5. هیپنوتیزم به ما اجازه می دهد تا با ضمیر ناخودآگاه ارتباط برقرار کنیم
اغلب تلاش برای ایجاد تغییر در ضمیر خودآگاه ما بیهوده است، زمانی که فرآیند آن در ناخودآگاه ما قرار دارد. هیپنوتیزم به ما اجازه می دهد تا تغییرات مفیدی را دقیقا در همان اعماق ناخودآگاه ایجاد کنیم – و به همین دلیل می تواند یک قدرت واقعاً خیره کننده برای خیر و صلاح شما باشد. با وارد شدن به حالت هیپنوتیزم، میتوانیم با خیال راحت بخش انتقادی هوشیار را دور بزنیم و ضمیر ناخودآگاه را دوباره برنامهریزی کنیم تا ایدههای جدید و بهتری را بپذیرد. همه می توانند از هیپنوتیزم بهره ببرند.
اگر متوجه شدید که به طور مکرر کاری را انجام میدهید که نمیخواهید انجام دهید، یا مکرراً کاری را انجام نمیدهید که نیاز دارید/میخواهید انجام دهید، از نظر احساسی خوب نیستید، یعنی یک علامت دارید. همیشه به یاد داشته باشید، یک علامت چیزی نیست جز نشانگر ایده ای که توسط ناخودآگاه جذب شده است، اما با خواسته ها یا نیازهای آگاهانه در تضاد است.
هیپنوتیزم و هیپنوتیزم درمانی بارها توانایی مقابله موثر با باورهای ناخودآگاهی را که اغلب در اعماق خود نگه می داریم نشان داده اند. با هیپنوتیزم، افراد این فرصت را دارند که به این باورهای پنهان نوری بتابانند و برای ارزیابی آنچه ممکن است آنها را از دستیابی به اهدافشان باز دارد، کار کنند. در واقع، در موقعیتهای خاص، هیپنوتیزم میتواند نقش مهمی در کمک به غیرفعال کردن نگرشها، رفتارها و عاداتی که دیگر به ما کمک نمیکنند، داشته باشد.
علیرغم اثربخشی و تأثیرات مثبت آن، بسیاری از افسانه ها و باورهای غلط هنوز هم در مورد عمل هیپنوتیزم وجود دارد. به عنوان مثال، یک باور رایج این است که افراد می توانند در طول جلسه مجبور شوند برخلاف میل خود عمل کنند یا بر خلاف اخلاق شخصی خود عمل کنند. درک و اذعان به این نکته حیاتی است که هر پیشنهادی که در طول جلسات هیپنوتیزم ارائه می شود هرگز نباید با ارزش ها یا اصول فرد در تضاد باشد.
در عوض، هر توصیهای که در طول هیپنوتیزم ارائه میشود باید جهتگیری مثبت داشته باشد و با باورهای اصلی فرد همسو باشد، در نتیجه بهبود خود و تحول شخصی را تسهیل میکند. با چنین پتانسیل باورنکردنی، هیپنوتیزم یک ابزار درمانی قدرتمند و امیدوارکننده برای افرادی است که به دنبال بهبود سلامت کلی و خودآگاهی خود هستند.
تذکر بسیار مهم: در تمامی مطالب ذکر شده در مقاله فوق و بقیه بخش های سایت که به واژه “ضمیر یا ذهن ناخوآگاه یا ناهشیار” اشاره شده است منظور اصلی همان واژه Subconscious mind است که ترجمه صحیح آن می شود “ضمیر نیمه خودآگاه یا نیمه هشیار“.
ولی از آنجایی که در زبان فارسی این واژه از اول به غلط به “ضمیر ناخودآگاه” ترجمه شده است ما نیز از واژه ضمیر ناخودآگاه استفاده کرده ایم تا فهم مطالب آسان تر باشد. لازم به ذکر است که ذهن نیمه خودآگاه با ذهن ناخودآگاه (Unconscious mind) یکی نبوده و تفاوت های زیادی با همدیگر دارند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به فایل های پی دی اف داخل محصولات مراجعه نمایید.
منابع مورد استفاده: